مرا با دلبری کاری بیفتاد
مرا با دلبری کاری بیفتاد
مرا با دلبری کاری بیفتاد
دلم را روز بازاری بیفتاد
دلم را روز بازاری بیفتاد
دلم را روز بازاری بیفتاد
مسلمانان مرا معذور دارید
مسلمانان مرا معذور دارید
مسلمانان مرا معذور دارید
دلم را ناگهان کاری بیفتاد
دلم را ناگهان کاری بیفتاد
دلم را ناگهان کاری بیفتاد
قبای عشق مجنون می بریدند
قبای عشق مجنون می بریدند
قبای عشق مجنون می بریدند
دلم را زان کله واری بیفتاد
دلم را زان کله واری بیفتاد
دلم را زان کله واری بیفتاد
دلم سجادهٔ عشقش برافشاند
دلم سجادهٔ عشقش برافشاند
دلم سجادهٔ عشقش برافشاند
از آن سجاده زناری بیفتاد
از آن سجاده زناری بیفتاد
از آن سجاده زناری بیفتاد
دلم با عشق دست اندر کمر زد
دلم با عشق دست اندر کمر زد
دلم با عشق دست اندر کمر زد
بسی کوشید و یکباری بیفتاد
بسی کوشید و یکباری بیفتاد
بسی کوشید و یکباری بیفتاد
مرا افتاد با بالای او کار
مرا افتاد با بالای او کار
مرا افتاد با بالای او کار
نه بر بالای من کاری بیفتاد
نه بر بالای من کاری بیفتاد
نه بر بالای من کاری بیفتاد
جهان را چون دل من بر زمین زد
جهان را چون دل من بر زمین زد
جهان را چون دل من بر زمین زد
کنون از دست دلداری بیفتاد
کنون از دست دلداری بیفتاد
کنون از دست دلداری بیفتاد